شعر کوتاه محلی «شیون فومنی»و چند پرسش؟!
جمشید شمسی پور خشتاونی
اشاره:
پنجشنبه 10خرداد 1403 «شب شیون فومنی» به همت ایران شناس و روزنامه نگار فرهیخته ، علی دهباشی در تهران برگزار شده بود که کاوه بهرامی مقدم ، هم سخنران اصلی و هم کارگردان فیلم مستند که به سفارش «بنیاد فرهنگی شیون فومنی» تدارک دیده شده و در خبرها نیز به عینه آمده بود .این موضوع پرسش هایی را در کنار ابهامات گذشته ای که گیلان شناسان و اهل شعر و هواداران وی برای شان در طول این سال ها پدید آمده بود را دو چندان نمود و نگران از این ـ که آیا «بنیاد فرهنگی شیون فومنی» همانند گذشته برخی از ابهامات را که می بایست به افکار عمومی پاسخ گو باشند را در آن سخنرانی ها گنجانده اند یا این که نه به ابهامات قبلی افزوده شده است ؟ نظیر آنچه که در زیر می آید:
چند سال قبل ، در یکی از گروه های شبکه ی اجتماعی پستی از طرف عزیزی صاحب قلم و گیلانی که از اساتید برجسته ی یکی از دانشگاه های کشور است ، نظرم را جلب کرد. که در پاسخ یکی از کاربران همان گروه به شکوِه و گلایه بر آمده بود و اندک اطلاعاتی که نادرست بود را ، در اختیار افکار عمومی قرار داده بود.چون آن عزیزِ آشنا شماره تماسش را داشتم ـ و آنچه را که درباره ی مرحوم شیون فومنی از آرشیو استخراج کرده بودم تا حدودی در اختیارش قرار دادم و برایش تشریح نمودم که آنچه که در پاسخ آن کامنت گذار ارایه داده اید درست نمی باشد. که فرمود:« این اطلاعات را مسئول یک نشریه ای در اختیارم قرار داده که به سفارش بنده به عملکرد مرحوم شیون فومنی بر می گشت و من چیزی به آن نیفزودم و دخل و تصرفی در آن ندارم » و به آن عزیز یادآوری نمودم ، حضرتعالی می توانید همان نشریه را از اول پیدایش تا آن لحظه ای که مرحوم شیون فومنی در قید حیات بود صفحه به صفحه ـ شماره به شماره وارسی نمایید و مجدداً از مسئول آن نشریه بخواهید مبنی بر اینکه ،چرا شیون فومنی حتا یک سطر شعر در این شماره های یاد شده ندارد؟ بعد متوجه می شوی که آنچه در اختیار شما قرار گرفته نادرست بوده است . شوربختانه در شبکه های اجتماعی تلگرام، اینستا گرام با نام هایی چون[...]و... و با گفتگوهایی از پیش تعیین شده و سریالی و یک جانبه نگری در زمینه هنر و ادبیات محلی گیلکی و «گیلان شناسی» شاهد بوده ایم و بعد از به نمایش در آمدن آن گفتگوها وتزریق شدن به افکار عمومی، بی آنکه پاسخ گو باشند و نظرات منتقدین را نیز منتقل نمایند به شیوه ای نا زیبا ـ حتا آن کامنت هایی که زیر پست ها گذاشته می شوند را نیز حذف می کنند و هیچ گونه تعهدی نسبت به منتقل نمودن مطالب خود ندارند و این شیوه برای نگارنده هم پیش آمده که در اصل ظلم مضاعفی به آرشیو و پژوهش «گیلان شناسی » علی الخصوص شعر محلی می باشد .
همین شیوه را نیز به تازگی در شبکه ی اجتماعی با عناوینی چون «کانال تخصصی شعر» و... تا شعرهایی از مرحوم شیون فومنی را در کنار «هایکو» ها و نام های با مسمایی چون «هسا...» ، «پسا...» قرار می گیرد که برای نسل جوان امروزی مشخص نیست ، که آیا آنچه را که شیون فومنی سروده است بنام «هایکو» در دفترهای شعرش ثبت ـ که به تازگی منتشر شده است؟ اگر متعلق به شیون باشد، شاید نام های دیگری بر روی آن ها نهاده است! همچون مرحوم دکتر سید مجتبی روحانی که نام شعرهایش را «امتزاج و تصاویر»نام گذاری کرده بود.مهمتر از همه در همان دهه ی هفتاد تا آن لحظه ای که شیون از دست مان رفت ، چرا چنین شعرهایی در اختیار نشریات دیگر قرار نگرفته بود؟
اگر یاد و خاطر مان مانده باشد در همان دهه ی هفتاد ویژه نامه ای بنام «وَرَنَه»که از طرف رونامه نقش قلم منتشر می شد که در آن زمان هفته نامه بود و مسئولیت آن ویژه رادکتر علیرضا حسن زاده بر عهده داشت و شیون فومنی هم با آن نشریه همکاری داشت و خود نگارنده نیز با آن نشریه همکاری داشتم .اما شیون شعرهای گیلکی خود را در آن جا منتشر می کرد. شاید شعرهایی بنام کوتاه شعر در نشریات دیگر (که دور از ذهن است) منتشر کرده باشد که نگارنده از آن بی خبراست.
این خلاء های پژوهشی در شعر، هواداران شعر شیون فومنی را یک بام و دو هوا نموده است .به تازگی نیز در شبکه های اجتماعی ، شعرهای گیلکی شیون را تفکیک نموده و در کنار نام هایی چون «هسا...» ، « پسا...» قرار داده اند تا بنام شعر کوتاه شیون فومنی در ذهن نسل جدید جا بیاندازند!.چون نسل جدید هم در این خصوص سندی ندارند در این آشفته بازار در شعر کوتاه گیلکی نیاز به پژوهش و بررسی بیشتری دارند.از آن جایی که بعد از مرگ شیون فومنی همان نشریاتی که آن مرحوم با آن ها زاویه داشت و به رسمیت نمی شناخت، بلافاصله در روز سوم مراسم اش ویژه منتشر کردند و لحظه به لحظه و شماره به شماره با پوشش دادن به شیون فومنی وآثارش ،اصل آن موضوعی را که بر می گشت به زاویه آن مرحوم با این دست جراید چه بوده است ـ کتمان ماند.اگر در زمان حیات آن زنده یاد در «گیله وا» شعری دارد سندش ارایه شود .اگر نیست، چرا نیست؟ افکار عمومی پاسخ می طلبد
همان گونه که در بالا اشاره شده است حتا اساتید مان نیز که در شعر صاحب نظراند از این موضوع بی خبرند.البته حق هم دارند .چرا که بیشتر نشریات پژوهشی در اختیار کسانی هست که هنوز اجازه نداده اند آن زاویه دار بودن شیون با این دوستان در اختیار تاریخ و آیندگان قرار گیرد. حتا تا آنجا پیش رفتند که در «بنیاد شیون فومنی» نیز بعضی از همین ها حضور دارند که در زمان حیات زنده یاد شیون فومنی در همان نشریه ای که در بالا اشاره شد زیر دست مدیر مسئول ـ خود شاهد و ناظر بی تفاوتی شیون نسبت به این جراید بود واسف بار اینکه امروز صاحب نظر در «بنیاد فرهنگی شیون فومنی» هستند که بیشتر به طنز شباهت دارد.وقتی که پرسش می شود ، اختلاف شیون با این دوستان چه می شود ـ نه اینکه پاسخی ندارند ، بل کار شکنی هم می کنند.با توجه به این که نگارنده در طول این دو دهه با نقدهای زیادی که به شعرهای کوتاه محلی بر می گشت چه در نشریات تخصصی و چه در شبکه های اجتماعی پرداخته است و یاد آور شده ام که شعر بومی محلی گرچه در دهه ی سی و چهل کم و بیش جریان داشت و هر از گاهی در مطبوعات ادبی آن دوران از بدعت های گوناگونی بنام شعر کوتاه رُخ می نمود.با این که در نشریات ادبی تخصصی که دکان شان گرم بود و در گیلان هم کم و بیش در جریان بود و تجربه هایی از این دست در «ویژه هنر ادبیات» روزنامه بازار رشت انتشار می یافت .اما نتوانست به درون زبان های بومی محلی راه یابد تا آن را با خود همراه سازد.
تا این که در دهه 60و آن هم با ادبیات وارداتی از کُردستان عراق ، که بیشتر آن در نشریات گروه های سیاسی و بولتن های منطقه ی کردستان ایران به ترویج افکارشان می پرداختند و آثار شاعرانی چون جلال میرزا کریم ، عبدالله پشیو، عنبر قادر محمد و... را بازتاب می دادند که آن ها ضرورت های زمانه شان را با همان شعرهای کوتاه مطرح می کردند که بعدها شیرکوبیکس هم به آن ها ملحق شد و با فرهاد پیربال به اوج خود رسید و تا آنجا پیش رفت که شعر کُردی جایگاه جهانی به خود گرفت و آوازه اش در ایران نیز پیچید و در کنارش نیز قطعات ترجمه شده ی کُردی یا قصه های محلی ای که زینت بخش جراید شان بود.
ما اگر به آرشیو دهه ی 60بنگریم، نشریات همان گروه ها در سنندج و مهاباد و...که به مناطق دیگر ساپورت می شدند ، خصوصاً رقابتی که بعدها نشریه نیمه رسمی «سروه»که همه ی هنرمندان ، شاعران و قصه نویسان را به سمت خود کشانده و بدعتی شد برای دیگر استان ها ، بخصوص در پایتخت که روزنامه ی یومیه ی اطلاعات نیز در سال 63 از آن الگو برداری کرده و ستون و صفحه ای را به آذری ها ، گیلک ها و تالشان اختصاص داد که در بخش گیلکی و تالشی ، مرحوم تیمور گورگین مسئولیت آن را بر عهده داشت و به مدت 3سال یعنی تا سال 66 ادامه یافت .
در همان زمان بود که در این روزنامه(اطلاعات) مرحوم دکتر سید مجتبی روحانی تجربیات شعرهای کوتاه خود را که در دهه ی50 به این سو هر از گاهی سروده بود، تحت نام «امتزاج و تصاویر» با توضیحاتی کوتاه در روزنامه اطلاعات منتقل نمود . چون تجربه ی ژورنالیستی نداشت و کارمطبوعاتی نکرده بود، نتوانست با همیاری ژورنالیست های خبره و مطبوعات ادبی ، نظریات اش را به کُرسی بنشاند و برای آن منشور و مانیفست بنویسد و تجربه ی 20ساله اش را با شاعران دیگر اقوام به اشتراک بگذاردو همانند شعر وحدت تشکیلاتی که ابوالقاسم لاهوتی به تجربه اش نشسته بود ـ اما چون در ایران نامش تابو بود و نمی توانست در جراید ایران به دفاع از ایده اش برخیزد که نیما ، آن هم در فاصله ی نه چندان دور که داشت با افسانه اش دست و پنجه نرم می کرد، همه ی آن چه را که لاهوتی در سر داشت نیما به نام خود به عنوان شعر نو ثبت و ضبط نمود .چرا که جراید هم عصر نیما در اختیارش بود و افکار عمومی هم همسوی با وی ـ که در تاریخ ادبیات ایران ماندگار شد.نظیر همین چالش نیز در شعر گیلکی گالشی گریبانگیر دکتر سید مجتبی روحانی شد.
تا این که در دهه 70با متولد شدن نشریاتی چون هفته نامه ی هاتف ، کادح ، نقش قلم و... و بعد ها نشریه ی گیله وا به جرگه ی آن ها پیوست ـ دوستانی توانستند در مرکز رشت بر اساس همان داده هایی که در روزنامه ی اطلاعات توسط دکتر مجتبی روحانی منتقل شده بود ،چند قطعه از آثار خود را که الگو برداری از همان تراوشات ذهنی آن مرحوم بود را در اختیار دوستان محفلی قرارداده که بعدها بر روی آن مقدمه و مانیفستی تهیه گردید و با بندهایی از آن
رسانه ای شد و در اختیار اهل شعر بومی محلی قرار گرفت .که بلافاصله نمونه هایی از آن ، از طرف مرحوم محمد تقی صالح پور در اختیار علی دهباشی ، سردبیر نشریه ی «کلک» قرار گرفت که در پایتخت منتشر می شد.
هم زمان آن ، همان قطعات را مرحوم پاینده لنگرودی در اختیار نشریه «چیستا» قرار داد و بنام «هساشعر» بر سر زبان ها افتاد .این جا بود که مجله ی «گیله وا» تمام قد به این موضوع ورود نمود و با ویژه نامه هایی که شرح اش در زیر خواهد آمد ، وسعت بیشتری به این کوتاه شعرهایی که در اصل وارداتی و برگرفته از کُردستان عراق بود و شاعرانی چو شیرکوبیکس و... قبل تر ها بر روی آن مانور داده بودند ـ و نگارنده نیز بر اساس همان ایده هایی که «گیله وا» منتشر نموده بود آثاری به زبان تالشی در نشریات مختلف استان گیلان انتشار داده و متعاقباً همان ها را در جرایدی چون « روزنامه اعتماد» و روزنامه ها و نشریات دیگر در استان های قزوین ، اردبیل و ...به ادامه ی آن کوشید.
این بدعت تا دهه ی 80خوش درخشید . اما بعدها با افراط و تفریطی که بر روی آن صورت گرفت ، با ویژه نامه های تجاری که با چند کلمه و یک قطعه عکس بلافاصله یک شاعر مبتدی در کنار شاعران پیشکسوتی که پنجاه شصت سال در ادبیات بومی محلی کار کرده بودیک شبه شاعر این بدعت به افکار عمومی معرفی شد!!.در کنارش نیز کتاب سازی هایی که با کلمات ـ آنچه که در آن دیده نمی شد ، اصالت شعری بود که حُرمت ادبیات بومی محلی را در هم شکست . تا آنجا پیش رفت که یکی از همان بدعت گذاران و امضاء کنندگان اصلی آن تیم سه نفره در گفتگویی که با وی صورت گرفته بود ، صراحتاً نقاط ضعف آن را اعلام داشت :
«در یک کلام ... بسیاری از اشعار با این (باسمه) عرضه می شود. اما جوهره هساشعر را ندارند...خیلی از اشعاری که با این نام به زیور طبع آراسته شده است اصلاً هسا شعر نیست... هسا شعر در ابتدای به راه افتادن و معرفی شدن که مورد اقبال بزرگان شعر ایران [شمس لنگرودی، مسعود بیزار گیتی، علی صدیقی،غلامرضا مرادی و...]قرار گرفته بود خیلی از شاعران گیلان را که اصلاً گیلکی سرا نبودند جذب کرده بود... از اول می بایست برای درج این اشعار به عنوان یک شعر کوتاه یا هساشعر تفاوتی قایل می شدند تا سره از ناسره از ابتدا باز شناخته می شد و همه چیز بهم ریخت در کار ادبیات که تعارف نمی کنند!!»(ماهنامه ره آورد گیل / شماره 38و39/پیاپی51و52/خردادو تیر1394).
البته حق با استاد بشرا بود .چرا که آنچه به صورت ویژه در مطبوعات و یا بصورت کتاب تولید شده بود و یا شعرهایی که در صفحات ادبی بنام «هسا شعر»منتشر می شد فاقد وجاهت ادبی بود و آن بار معنایی را نداشت و در همین زمینه منتقدینی نیز دست به قلم شدند که از جمله ی آن شاعر و منتقد نام آشنای گیلانی ، محسن آریاپاد بود که مقالات بیشماری بصورت سریالی در جراید به قلم وی منتشر شد و زیربنایی تحرکات ژورنالیستی «هساشعر» را به چالش گرفت
و در کنارش نیز نگارنده که در دهه ی هشتاد یکی از هواداران سرسخت این نوع شعر بودم ـ همانگونه که در بالا اشاره شد در رده ی منتقدین این شعر قرار گرفتم .که حاصل آن چندین چند مقاله ی انتقادی در نشریات معتبر به چاپ رسید.
منتقدین دیگری که قلم شان تاثیر گذار بود و تا حدودی افراط و تفریط هایی که بنام شعر مدرن در گیلان را به حاشیه بُرد.اما به تازگی در شبکه های اجتماعی با ترفندی دیگر ـ این بار نه به صورت مکتوب و کتاب که درقالب کانال ، گروه و...که اگر اهل فن در شبکه های مجازی اندک دقتی نمایند با واژه هایی چون «شعر تخصصی» و کانال هایی که اکثراً همان شعرهای گذشته
که در کتاب ها و نشریات به چاپ رسیده است به صورت هدفمند ـ و نام و نشان «شیون فومنی» را نیز در خود جای داده است که جای شگفتی دارد. تا آنجا که تاریخ به ما می آموزد و از دهه ی هفتادی که نشریه «گیله وا» متولد شد تا آن لحظه ای که مرحوم «شیون فومنی» در قید حیات بود نه این که یک قطعه شعر به نشریه «گیله وا» و حلقه ی گیله وایی که نشریات گوناگونی تحت پوشش خود داشتند ندادحتا حاضر نشد در دفترشان حضور یابد ؟! سندی که نمی توان آن را کتمان نمود.
اگر بپذیریم که مطبوعات رکن چهارم دموکراسی می باشد که ادبیات نیز شاخصه ی آن و شعر آن چنان ارجحیت دارد که بتوان بر اساس داده های گذشته و تاریخی قضاوت نمودو پاسخ داد که چرا شیون حاضر نشد تا با دوستان به بستان ادبی داشته باشد ؟آآن چه را که از مرحوم شیون به چاپ رسیده است بعد از فوت آن شاعر نامدار می باشد و اگر قبل از آن باشد، همانگونه که در بالا اشاره شد می بایست سند ارایه داد . وانگهی این شعرهایی که بنام «شیون فومنی»آن هم به عنوان شعرهای کوتاه در آن کانال ها و شبکه های اجتماعی و به صورت هدفمند در اختیار افکار عمومی قرار می گیرند ، آیا مشخص شده است که این ]هسا شعر» است ؟ شعر کوتاه است ؟ پسا شعر است ؟ یا هایکو؟ کدام یک ؟!
مهمتر از همه آیا این ها را مرحوم شیون بصورت کتابی منتشر نموده بود و از آن برداشت شده یا در مطبوعات به چاپ رسیده بود؟!که همه ی این ها می بایست برای نسل امروزی مشخص گردد .
بنابراین با توجه به موارد فوق آیا بهتر نیست دوستان تعارضات درونی شان را با منتقدین در میان بگذارند و با پشتوانه ی ادبی شعرهای به نمایش درآمده را برای افکار عمومی مشخص کنند .تا هم حرمت تاریخ و آرشیو محفوظ بماند و هم وجاهت مرحوم «شیون فومنی»دستخوش آسیب نگردد.
برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:
شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:
بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .